لغت نامه ی دهخدا درس دهم کتاب فارسی ششم
مقدمات انتشار لغتنامه دهخدا از اواخر دهه ۱۳۰۰ خورشیدی با مساعدت دولت فراهم شد و اولین قراردادها برای این منظور سالهای ۱۳۱۳ و ۱۳۱۴ بین وزارت معارف و علیاکبر دهخدا منعقد شد. اولین مجلد لغتنامه در سال ۱۳۱۸ منتشر شد، اما بهدلیل کندی کار چاپخانه بانک ملی، آغاز جنگ جهانی دوم و حجم وسیع کار، چاپ لغتنامه متوقف شد. پس از پایان جنگ، اندیشه چاپ و نشر تألیف دهخدا به یک ایده ملی تبدیل شد. سرانجام در سال ۱۳۲۵ با طرح پیشنهادی عدهای از نمایندگان مجلس شورای ملی (در رأس آنها محمد مصدق) و به دنبال آن تصویب ماده واحدهای در مجلس، وزارت فرهنگمکلف به تأمین کارمندان و امکانات لازم برای تدوین لغتنامه شد. به این ترتیب، لغتنامه از یادداشتهای گردآوری شده توسط دهخدا بسیار فراتر رفت، و سازمان لغتنامه از آغاز تا پایان نشر کتاب، از همکاری تعدادی از لغتشناسان برخوردار شد که نامهای آنها در مقدمه ویرایش جدید (سال۱۳۷۷) بهعنوان عضو هیئت مؤلفان لغتنامه آمده است.
معاونت اداره لغتنامه با دکتر محمد معین بود تا در سال ۱۳۳۴ مجلس شورای ملی اداره لغتنامه را از منزل دهخدا به مجلس منتقل ساخت و دهخدا دکتر معین را به ریاست اداره معرفی کرد و طی دو وصیتنامه او را مسئول کلیه فیشها و ادامه کار چاپ لغتنامه قرار داد. پس از درگذشت دهخدا در اسفند ۱۳۳۴ محل لغتنامه تا سال ۱۳۳۷ همچنان در مجلس شورای ملی بود و از آن پس به دانشگاه تهرانمنتقل شد.
نمونه سرودهها[ویرایش]
دهخدا مسمط معروف خود «یاد آر ز شمع مرده یاد آر» را در یادبود میرزا جهانگیر خان شیرازی مدیر روزنامه صور اسرافیل سرود:
ای مرغ سحر چو این شب تار | بگذاشت ز سر سیاهکاری | |
وز نفحهٔ روحبخش اسحار | رفت از سر خفتگان خماری | |
بگشود گره ز زلف زر تار | محبوبهٔ نیلگون عماری | |
یزدان به کمال شد پدیدار | واهریمن زشتخو حصاری |
یاد آر ز شمع مرده یاد آر
ای مونس یوسف اندر این بند | تعبیر عیان چو شد تو را خواب | |
دل پر ز شعف، لب از شکر خند | محسود عدو، به کام اصحاب | |
رفتی بر یار خویش و پیوند | آزادتر از نسیم و مهتاب | |
زان کو همه شام با تو یک چند | در آرزوی وصال احباب |
اختر به سحر شمرده یاد آر
چون باغ شود دوباره خرم | ای بلبل مستمند مسکین | |
وز سنبل و سوری و سپرغم | آفاق، نگارخانهٔ چین | |
گل، سرخ و به رخ عرق ز شبنم | تو داده ز کف قرار و تمکین | |
زان نوگل پیشرس که در غم | ناداده به نار شوق تسکین |
از سردی دی فسرده یاد آر
ای همره تیه پور عمران | بگذشت چو این سنین معدود | |
وان شاهد نغز بزم عرفان | بنمود چو وعد خویش مشهود | |
وز مذبح زر چو شد به کیوان | هر صبح شمیم عنبر و عود | |
زان کو به گناه قوم نادان | در حسرت روی ارض موعود |
بر بادیه جانسپرده یادآر
چون گشت ز نو زمانه آباد | ای کودک دورهٔ طلایی | |
وز طاعت بندگان خود شاد | بگرفت ز سر خدا، خدایی | |
نه رسم ارم، نه اسم شداد | گل بست زبان ژاژخایی | |
زان کس که ز نوک تیغ جلاد | مأخوذ به جرم حقستایی |
تسنیم وصال خورده یادآر